فرهامفرهام، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

روزهای زیبای کودکی

یادی از گذشته

دیروز خانه عمو رسول رفته بودیم .زن عمو خیلی از فرهام عکس گرفته از نوزادی تا الان یکسری از عکسای قدیم و گرفتم خیلی دلم هوای نوزادیت کرد به یاد گذشته چندتا از عکسات با حالت مختلف گذاشتم تا خودت ببینی هر وقت و هر زمان که باشه بازم هوای گذشته به سر آدم میاد .   قربون اون حرف زدنت به زبان خودت . قربون خمیازه کشیدنت قربون خندت با اون سه تا دندونت قربون اون خواب نازت که تو دستام خوابیدی .   فدای اون نگاهت که همیشه دلم میلرزونه . ...
18 اسفند 1391

30 ماهگی

گل پسر ،قند عسل ،شیره و شکر ،یکی یدونه ،گل گلخانه ،عزیز دردونه ،عشق مامان و بابا ،عزیز دل مامانی و بابایی ،عزیز آقا ،ناناز خاله ،عزیز زنمو ،عسل دختر عمو ،دوست پسر عمو ،مرد دایی و عمو خلاصه عزیز و عشق همه سلامممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم . سیومین ماهگردت مبارک . عزیز دلم پنج شنبه ١٠ اسفند ماه ١٣٩١ سیومین ماهگردت بود و دیگه هزار ماشاء الله پسرمون بزرگ شده برای خودش مرد شده .بخاطر همین مامان برات یه کیک درست کرد ولی بخاطر استرابی که داشته میدونی دیگه ( بخاطر دندونپزشکیت بود )درست نتونستم برات کاری بکنم ولی امیدوارم که مامانو ببخشی ،برامون همیشه عزیز و دوست داشتنی هستی و همیشه بهترینهارو برات...
12 اسفند 1391

دندان درد

دوشنبه ٧ اسفند دندونت درد گرفت و دوتا از دندونای کناریت سیاه شده، آخه از بس شکلات میخوری و دست هیچ کسم رد نمی کنی .فرداش سه شنبه ظهر رفتیم دندانپزشکی وقتی داخل مطب شدیم با تعجب نگاه میکردی و میپرسیدی اینجا کجاست ؟ما هم توضیح دادیم که چون شما دندونت درد می کنه و باکتریا آمدن سراغ دندونات باید آقای دکتر دندوناتو ببینه و باکتریاشو در بیاره تا دندون درد نگیری . دندانپزشکی خیلی تمیزی بود تمام وسایل داخل مطب کارتونی بودن اول همه جارو با دقت نگاه کردی بعد رفتی رو صندلی که شکل دایناسور بود نشستی بعد آقای دکتر آمد سلام داد جواب ندادی اما سرتو تکون دادی بعد آقای دکتر برات کارتون گذاشت گفت حالا دهنتو باز کن ببینم اما دهنتو باز نکردی بهت یه آینه م...
12 اسفند 1391

دومین سرماخوردگی91

سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم . میدونم خیلی دیر آمدیم ولی آمدیم ،میدونم مطالبم را دیر آپ کردم ،آخه این جند وقت خیلی کارا داشتیم و داریم و الانم داربم انجام میدیم ،که یکی یکی به همشون میرسیم . باز فرهام جونم سرما خورده ،از اون سرما خوردگیای خیلی بد که بخاطرش سه روز تب کرد .روز سه شنبه  یازده بهمن ماه فرهام جون شبش تب کرد و حالش اصلا خوب نبود فرداش رفتیم دکتر ،در اولین برخورد فرهام چونم سلام داد آقای دکتر اسمشو پرسید و مثل همیشه گفت آقا فرهام ، بعد آقای دکتر معاینش کرد بعد از معاینه از آقای دکتر تشکر کرد و گفت مسی ،آقای دکتر خیلی خوشش آمد و بلند بلند خندید و گفت خیلی باهالی آقا...
12 اسفند 1391
1